در شب چشن تولد مهمان از صاحبخانه ی احساساتی پرسید: چرا روی تنگ ماهی پتو انداخته ایی؟
صاحبخانه گفت: ما امشب سبزی پلو با ماهی داریم نمی خواهم ماهی ها خاطره ی بدی از این شب داشته باشند.
- : چرا دیروز نیامدی زنگ در خانه را تعمیر کنی
- : اتفاقاً به موقع هم آمدم اما هر چی زنگ زدم کسی در و باز نکرد
- : فیلم «جاده های خاکی» را دیده ایی؟
- : نه چطور مگه؟
- : زودتر برو ببین تا آسفالتش نکردند.
آموزگار: بگو ببینم احمد! نادر شاه افشار چگونه بر تخت پادشاهی نشست؟
احمد: آقا اجازه، چهار زانو
شاگرد: آقا اجازه صفر چه ارزشی دارد؟
آموزگار: هیچ ارزشی ندارد جانم!
شاگرد: پس اگر زحمتی نیست لطفاً جلوی نمره ی 2 من یک صفر بی ارزش بگذارید.
با صدای شکستن کاسه چینی خانم خانه فریاد زد: رقیه چی را شکستی؟
رقیه گفت: خانم! کاسه را!
خانم خانه گفت: این کاسه عتیقه بود مال 500 سال پیش بود.
رقیه با خوشحالی گفت: خدا را شکر خانم! من خیال کردم تازه خریدید.
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان چهارم
دبستان و
آدرس
dabestanefaf.LXB.ir لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.