چهارم دبستان

 

روی عکس کلیک کنید و تصویر را با سلیقه ی خود رنگ امیزی کنید



           

 

روی عکس کلیک کنید و تصویر را با سلیقه ی خود رنگ امیزی کنید



           

Fossil animation



           

caricator www.Patugh.ir 48 کاریکاتور جالب برای روز معلم



           

تلاش بی نتیجه

مریم دوست داشت در زنگهای ورزش بتواند تند بدود. بنابراین یک کفش کتانی نو خرید؛ اما با کمک آن کفش نتوانست تند تر بدود. در زنگ ریاضی چند بار جایش را تغییر داد تا دیگر حواسش پرت نشود ، اما هیچ فایده ای نداشت . بیشتر وقتها موقع نوشتن تکالیفش قسمت هایی را جا می انداخت برای همین تصمیم گرفت از چند خودکار رنگی استفاده کند ولی باز هم تکالیفش ناقص بود. او که از این وضعیت خسته شده بود پرسید:« چرا با این که برای حل مسئله ای تلاش می کنم، نتیجه نمی گیرم؟» آیا می دانی مشکل اصلی مریم چیست؟



خوب می دانید مشکل مریم تمرکز روی کاری است که در حال انجام دادن آن است.
مریم اگه روی کاری که می خواهد انجام دهد تمرکز کند و به نتیجه آن فکر کند  و برای رسیدن به آن تلاش کند حتما موفق خواهد شد و در نهایت همیشه راضی و خوشحا خواهد بود.



           

عینک آفتابی


می خواهی بیرون از خانه بازی کنی؟ پس یادت باشد حتما با خودت عینک آفتابی، کلاه لبه دار و یک بطری آب برداری.
می دانی زیاده روی در هر کاری ضرر دارد، حتی اگر برای بدن مفید باشد. مثلا نور خورشید کمک می کند بدن ما ویتامین«د» بسازد. ولی همین خورشید اشعه ی ماوراء بنفش دارد که برای چشم خطرناک است. پس نباید خیلی هم توی آفتاب بمانی. توی این آفتاب داغ برای اینکه چشم هایت خراب نشود یک فکری به حالشان بکن.
البته از عینک آفتابی می توانی در روزهای برفی هم استفاده کنی به خاطر اینکه انعکاس نور خورشید در سفیدی برف هم ممکن است چشمهایت را اذیت کند.



           

باغ احترام

یک دانه، دانه ی احترام دارم. آن را در باغچه ی دست هایم می کارم. یکهو سبز می شود ...جوانه می زند.... قد می کشد.... و روز بعد که بیدار می شوم می بینم اووووو..وه دانه ام یک درخت شده است. ذوق می کنم. درختم شکوفه می دهد. می خندم. میوه هایش در می آید میوه هایش ترک می خورد ودانه هایش می پرد بیرون. هر کدامشان یک طرف: یکی از این طرف در چشمم یکی از آن طرف در زبانم، یکی روی قلبم یکی روی زبانم و یکی توی گوشم. همه با هم جوانه می زنند حالا من یک باغ شده ام. پر از درخت های احترامی که میوه هایش هی ترک می خورد و دانه هایش بیرون می پرد.



 

 



           

بیا مجلّه بسازیم

 



خیلی از دانش آموزان دوست دارند خودشان توی مدرسه مجلّه درست کنند. اگر تو هم به این کار علاقه داری، این نوشته را با دقّت بخوان.
ساختن مجله یک کار گروهی است
یک نفر نمی شود مجلّه ی خوبی درآورد. اوّلین کار پیدا کردن چند دوست علاقه مند به کار است.
اجازه:
با دوستانتان نزد آموزگار کلاس یا مدیر دبستان بروید، فکرتان را با آن ها در میان بگذارید و از آن ها اجازه بگیرید.
تقسیم کار:
در مرحله ی بعد، هر یک از اعضای گروه، باید یکی از کارهای مجلّه را قبول کند و آن را به خوبی انجام دهد. مثلاً یکی سردبیر می شود، یکی خبرنگار، بکی عکّاس و ...[در ادامۀ این نوشته با وظایف گروه کار مجلّه آشنا می شوید...].
یادتان باشد در تقسیم کارها به علاقه و توانایی افراد توجّه کنید.
انتخاب مسئولیت ها را با هم فکری، مشورت یا رأی گیری انجام دهید.

صفحه آرا: نوشته ها و تصاویر را با دست یا به کمک رایانه در جای مناسب صفحه قرار می دهد.

انتخاب اسم:
برای مجلّه، یک اسم جالب، تازه و کوتاه انتخاب کنید.

اندازه ی مجلّه
شما می توانید مجلّه را به اندازه ی رشد دانش آموز یا کوچک تر از      «آ-چهار» منتشر کنید. تعداد صفحه های مجلّه هم به نظر گروه بستگی دارد. ما پیشنهاد می کنیم تعداد صفحه ها را در آغاز کم در نظر بگیرید و اگر لازم شد، در شماره های بعدی افزایش دهید.

تعیین محتوا
نوشته هایی را که قرار است در مجلّه بیاورید، مشخّص کنید. برای آسان تر شدن این کار، یک مجلّه ی کوجک درست کنید و روی هر صفحه مطلب مربوط به آن صفحه و نام نویسنده را بنویسید. سعی کنید مطالب را طوری سفارش دهید که تنوّع مطالب و نویسنده ها حفظ شود. مثلاً طوری نشود که پنج صفحه را یک نفر بنویسد و از یک نویسنده هیچ مطلبی نیاید.
یا طوری نشود که پنج تا داستان بیاوریم و مطالب مربوط به معرّفی کتاب را کاملاً حذف کنیم. باکشیدن یک جدول ساده، زمان انتشار مجلّه، نام تهیّه کننده ها، محلت تحویل هر مطلب، زمان تصویرگری و صفحه آرایی، .... را مشخّص کنید.
این جدول به اعضای گروه کمک می کند تا بدانند برای انجام دادن کارشان چقدر وقت دارند.
چند سفارش مهم در تولید مجلّه:

  1. نام مجلّه را با خط خوش یا طرّاحی شده بر روی جلد بنویسید، طوری که هم زیبا باشد، هم خوانا.
  2. می توانید مجلّه را در بوفه ی مدرسه، کتاب خانه یا حیاط مدرسه بفروشید.
  3. مشخّصات همکاران و نوع مسئولیت افراد را در مجله بنویسید تا دانش آموزان با آن ها آشنا شوند.
  4. اگر هنگام کار مشکلی پیش آمد، از مسئولان مدرسه یا آموزگارتان کمک بگیرید.
  5. با مطالب جذاب، تبلیغ مناسب و حتّی هدیه های جالب، خوانندگان مجله را افزایش دهید.
  6. اگر مسابقه ای در مجلّه برگزار می کنید و قول جایزه به برندگان می دهید، به قولتان عمل کنید.
  7. اگر از نوشته یا تصویر کتابی یا مجلّه ای استفاده کردید، نام آن کتاب یا مجلّه را بنویسید. با این کار هم امانت داری می کنیم و هم منابع را به دانش آموزان علاقه مند برای مطالعه معرّفی می کنیم.

*مجله با دستگاه فتوکپی یاروش های دیگر به تعداد مورد نیاز منتشر  می شود.
*مجله آماده ی فروش است.



           


قار ... قور .... این صدای شکم رضا کوچولو بود. رضا به شکمش گفت: ببین بوی قورمه سبزی می آید ولی من که قورمه سبزی دوست ندارم.
شکم گرسنه بود کاری به کار این حرفها نداشت. و همین جور قار و قور می کرد. رضا سراغ شیر آب رفت. یک لیوان پر آب خورد. چقدر خوب بود! رضا گفت: خب، خدا را شکر انگار سیر شدم. ولی هنوز چند قدم از شیر آب دور نشده بود که دوباره صدای قار و قور بلند شد. رضا به دور و برش نگاه کرد. روی کابینت یک سبد پر از میوه بود. رضا هلوی درشتی برداشت. بعد دستی به شکمش کشید و گفت: این خیلی خوب و خوشمره است حتما تو را سیر می کند شکم کوچولوی من! آن وقت شروع کرد به خوردن.
هلو تمام شد ولی شکم کوچولو سیر نشد. حالا کم کم دل رضا ضعف می رفت. پاورچین توی اتاق رفت. مامان کنار سفره نشسته بود و پلو و قورمه سبزی می خورد. رضا کنار او نشست. مامان گفت: بفرمایید.
رضا ابروهایش را بالا و پایین کرد. لبهایش هم کج و کوله شد.
یواش گفت: من که دوست ندارم. اصلاً سیرم.
یک دفعه شکم رضا کوچولو قار و قور بلندی کرد مامان خندید. رضا گفت: راستش یک کمی گرسنه ام ولی قورمه سبزی دوست ندارم تا حالا این غذا را نخوردم. مزه اش را هم نمیدانم اما قیافه ی زشتی دارد من که دوست ندارم.
مامان یک کفگیر پلو توی بشقاب او ریخت بعد همین طور که الهی شکر می گفت بلند شد و به آشپزخانه رفت.
رضا فکر کرد حالا که مامان رفته، بهتر است قورمه سبزی را امتحان کند بعد با نوک قاشق یک کمی از آن برداشت و خورد. مزه ی خوبی می داد یک بار دیگر قاشق را پر کرد. راستی راستی خوشمزه بود! رضا کوچولو مشغول خوردن ناهار شد.
مامان از کنارِ در آشپزخانه به او نگاه می کرد و می خندید. دیگر کسی صدای قار و قور از شکم رضا نمی شنید.
 



           

بی نظمی در مدرسه
در مدرسه‏ی ما بعضی از بچه‏ها دیوارها یا نیمکت‏هایشان راخراب می‏کنند. و روی آنها نقاشی می‏کشند.
به نظر شما بچه‏هايی که وسائل مدرسه را خراب می‏کنند آیا می‏دانند که هزینه تعمیر دوباره مدرسه از کجا می‏آید؟
یکی از همین بچه‏ها دوست صمیمی خود من است.
تصمیم گرفتم که با او صحبت کنم اما چطور، نمی‏دانم؟
به نظر شما اگر به او بگویم:
آیا ما در خانه‏ی خودمان هم وسایلمان را خراب می‏کنیم؟
چه جوابی می‏دهد؟


یا اینکه صندلی و کلاسی که ما ازآن استفاده می‏کنیم مال بچه‏های دیگر هم هست، آیا درست که آنها را خراب کنیم؟
نظر شما چیست؟ چطور باید با او صحبت کرد، که دیگر آن کار را انجام ندهد؟

 



           
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چهارم دبستان و آدرس dabestanefaf.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 247
بازدید کل : 15529
تعداد مطالب : 375
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1



ابزار وبلاگ  ,کد تغییر شکل موس برای وبلاگها و سایتهاکد تغییرشکل موس